بسم الله الرحمن الرحیم
ویژه نامه نوروزی
خودم هم به این تیتر می خندم! تقریبا برای خودم هم غیر منتظره بود. ویژه نامه های نوروزی را می نویسند که هم در تعطیلات سرگرمی و اوقات فراغت ها پر شود و هم در نگاهی دیگر حرفهایی که در یک سال گذشته زده اند و مهم بوده تکرار شود و هم حرف های نزده را حالا که فرصت تفصیل هست پرداخت و گفت. این شد که ناخودآگاه این یادداشت ثانیه، ویژه نامه نوروزی می شود.
عجب سالی بود! می دانم این جمله توصیف مزخرفی از یک سال می تواند باشد، حتی اینکه بگوییم چه سال تلخی بود، مزخرف تر است، بهر حال آدم ها می میرند، و شاید اگر به آمار اموات در سالی که گذشت نکاهی هم بیاندازیم خیلی تفاوتی با سال های قبل و بعدش نداشته باشد ولی حالا صلاح بر این بوده که قرعه به نام قطره های درشت و شاید رنگی ملت ایران بخورد و آنهایی بروند که بیشتر در چشم بوده اند. خلاصه خدا رحمت شان کند. بگذریم یک سال هم مرثیه من و شما را می سرایند! فعلا که زنده ایم بگوییم از 1395؛ حقیقتا سال 94 را خیلی دوست داشتم، نمی دانم چرا، شاید به خاطر وضعیت نسبتا آرامی که داشتم. پویایی آن سال هر چه بود در یک سری کانال های خاص می گشت ولی 95 از ابتدایش عجیب شد.
همان روز اولش یکی زحمتی قبول کرد و بواسطه اش راهی راهیان شدم که از میان خاک ها کلی در این وبلاگ نوشته بودم و بعدترش هم به انحای مختلف گذشت و بالا پایین هایی را چشیدم و همزمانی های تصادفی که کار را سخت کرد و آسان کرد...
هر سالی که میگذرد، در بستر خود اتفاقاتی دارد که قصه را جذاب می کند و نقش اولش را می پزد، امسال هرچه فکر کردم اتفاقات آنقدر دفعتا نبود که بتوانم اسمش را بگویم بلکه سالی سرشار از بالا پایین ها شیرینی ها و تلخی ها و پیشرفت ها و پسرفت ها بود. خیلی خوب است آخرش که محاسبه می کنیم لا اقل در نظرگاه شخص خودمان پیشرفت ببینیم و امیدوارم که همه هم همینطوری باشند. (باز هم آخر یادداشتم ابراز امیدواری کردم!)
1395 + راهیان نور + شیفت شب + سمینار + رجب + زیر سایه خورشید + شهرآرا + توت فرنگی + سال آخری + کربلا + اربعین + او + راه روشن! + جامعه شناسی + بیمارستان + پیک نیک + هفت تیر + چهارمی از چهارتا! + سرپایینی + مینیمالیسم + دیستینگوپاتیسم
96 برایم همانند 92 سرنوشت ساز خواهد بود، اللهم فصل علی محمد و آل محمد و حبب الی ما رضیت به