بسم الله الرحمن الرحیم
از میان خاک ها مجموعه ای از چند یادداشت است که از میان خاک ها و به بهانه ی خاک های جبهه ها و اردو های خاکی راهیان نور نوشته ام. دوست دارم این چند روز که هنوز خاطراتش در ذهنم زنده تر است، یکی یکی منتشرشان کنم، شاید وسطش یادداشت دیگری هم آمد و زدم جاده خاکی ولی تا آخر تعطیلات 14 روزه ی اول 95 جاده آسفالته ی وبلاگ ثانیه ""از میان خاک ها""ست.البته این یکی، کمی دیر شد! پوزش...
برای اطمینان
روز آخر منطقه ی آخر، کانال کمیل، شهدای نوجوان تشنه ی مظلوم، همان هایی که امام با ملائکة الله یکی شان کرده بود.توی خاک ها راه می رفتم و مردد شدم.
روی این یادداشت ابتدا اسم تردید گذاشتم، چون توی خاک ها به این فکر می کردم که این بچه ها تا اینجای کار روی چه حسابی آمده بودند؟ صدای آهنگران و آهنگ حماسی و وعده بهشت و زیارت اباعبدالله بچه ها را سرریز می کند توی آتش جهنم عراقی ها؟
فکرم می رفت که به داعش بپیوندد توی این روش ها ولی باور باور است. بچه ها حرف امام را باور می کنند و دیگری حرف دیگری را. تفاوت کار اینجاست که این حرف امام است و حرف امام حرفِ صاحب الامر
لذاست که دیگر باوری که این ها با آن تشنگی پایش در آزادی ایستادند، باور داعشی ها و امثال آن ها نیست. باوری که پس این همه سال هنوز هم خبر از زندگی آن ها می دهد و خاکشان هم زنده می کند.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
رزق نزد دوست را خودشان می فهمند چه مزه ای ست...
اردو و کاغذ هایش هم تمام می شود، درست مثل عهد و پیمان هایی که پایان می یابد. #شرمنده_ایم
:: برچسبها: سفرنوشت از میان خاک ها